๑۩۞۩๑ گفتگو ๑۩۞۩๑

"با چشمان عاشق بیا تا جهان را تلاوت کنیم"

๑۩۞۩๑ گفتگو ๑۩۞۩๑ | آبان ۱۳۹۶

سعید -:¦:-
๑۩۞۩๑ گفتگو ๑۩۞۩๑ "با چشمان عاشق بیا تا جهان را تلاوت کنیم"

چشم انتظار

همینکه زنده ام یعنی منتظر توام...!

- داره بارون میاد 

+ می‌خواى برسونمت؟ 

- ماشین دارى؟  

+ نه 

- چتر داری؟ 

+ نه 

- پس چی داری؟ 

+ دوسِت دارم...  

- بگوبارون بیاد 

+ چرا؟ 

- آروم میشم  

+آروم باش ، بارون میشم 

شیشه ماشینو داد پایین! 

گفت ببین هوا رو! 

ببین چه بارونی میاد   

اینا بخاطر حضور توعه ها! 

دلبر میبینی قطره ها رو  

مثل خنده های تو که گوشه لبت جا خوش میکنن   

نشستن رو شیشه بخار گرفته! 

خوب نگاه کن حس میکنی چقد حالم خوبه؟ 

دستشو گرفتم ....خندید! 

گفت هنوزم بارون که میاد ساکت میشی   

زبونت بند میاد! 

با تمام وجود هوای بارونیو تو ریه هام دادمو گفتم   

من از این همه خوشبختی که کنار تو دارم   

زبونم بند اومده   

وگرنه این قطره ها و صدای بارون بهونس!  

صورتشو سمتم آورد و گفت   

میشه هر وقت بارون اومد   

همین حرفو بزنی بهم؟  

دستشو محکم تر گرفتمو سکوت کردم.  

چشمامو بستم   

سعی کردم تورو به یاد بیارم... 

اولین باری که دیدمت 

اولین باری که تو چشمات نگاه کردم 

اولین باری که اسممو صدا کردی... 

آخرین قرارمون 

آخرین باری که بغلت کردم 

آخرین نگات.... 

قلبم که تیر کشید چشمامو باز کردم 

چرا دوست داشتنت  

انقدر دردناکه؟!  



تاريخ : یکم آبان ۱۳۹۶ -:¦:- توسط : سعید -:¦:-
.: Weblog Themes By SlideTheme :.