๑۩۞۩๑ گفتگو ๑۩۞۩๑

"با چشمان عاشق بیا تا جهان را تلاوت کنیم"

๑۩۞۩๑ گفتگو ๑۩۞۩๑ | تیر ۱۴۰۰

سعید -:¦:-
๑۩۞۩๑ گفتگو ๑۩۞۩๑ "با چشمان عاشق بیا تا جهان را تلاوت کنیم"

دلبر ناز دلم

وقتی بیشتر از پنج ثانیه به چشمات نگاه کرد 
باید ببوسیش

 

نگاهت می کنم

نگاهم می کنی

در چشم هایِ هم خیره شدیم

گفتم :

بوسه دارید؟

از آن بوسه ها که انتها ندارند !

که لابه لایش دوستت دارم را بچشی و بفهمی!

از آن بوسه ها که دهانم را طوری پر کند

از گوشه ی لبهایم بچکد روی لباسم ؛

گل کند ، شکوفه بزند ، بهار برسد !

از آن بوسه ها که

تا ماه ها لبهایم را بچشم

و با لبخند بگویم چقدر شیرینی!

کمی بنشین کنارم

نفس بکش

کمی عمیق تر نفس بکش

تا در هوای گرم و معتدلِ نفس هایت

فصلِ برداشتِ لبانم فرا برسد

تو همینطور نفس بکش

بپرس روزِ خوبی بود یا نه ؟

بگذار برایت بگویم

چقدر کنارت خوبم

بعد پرده ها را بکش

پنجره ها را ببند

زیرِ کتری را کم کن

و شمع روشن کن

برایِ رفتن کمی دیر نیست ؟

شب را بمان !

 



تاريخ : دهم تیر ۱۴۰۰ -:¦:- توسط : سعید -:¦:-
.: Weblog Themes By SlideTheme :.