برخیز که باز های و هویی بکنیم تلخ است سکوت ؛ گفت و گویی بکنیم
=================
و بدانيد كه ما رفتيم و چهارچيز به شما ميراث گذاشتيم: رفت و رويي شست و شويي جست و جويي گفت و گويي
"ابوسعید ابوالخیر"
=================
ساده نوشتن را چون ساده زیستن دوست دارم پس ساده می نویسم : دوستت دارم ...
=================
خداوندا تقديرم را زيبا بنويس : کمکم کن آنچه را که تو زود میخواهي من دير نخواهم و آنچه را که تو دير ميخو اهي من زود نخواهم پروردگارابه من بياموز دوست بدارم کساني راکه دوستم ندارند عشق بورزم به کساني که عاشقم نيستند... به من بياموز لبخند بزنم به کساني که هرگز تبسمي به صورتم ننواختند... محبت کنم به کساني که محبتي درحقم نکردند
=================
می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت ؟ جایی که میری مردمی داره که میشکننت ! نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی تو کوله بارت عشق میذارم که بگذری ... قلب میذارم که جا بدی... اشک میدم که همراهیت کنه... و مرگ که بدونی بر می گردی پیش خودم...
=================
میگن اگه میخوای تو عشقت شکست نخوری فقط یکی رو دوست داشته باش و بهش بگو تو رو بیشتر از خودم دوست دارم!
=================
میگن عاشقا عشقشون رو زیبا می بینن. این دفعه که دیدمت خیلی زیبا شده بودی. نمی دونم تو هر دفعه داری زیباتر میشی یا من عاشقتر؟!
=================
اگر مایلم پیام عشق را بشنوم خود نیز باید عشق را ابراز کنم
=================
زندگی زیباست اگر زیبا ببینی ! زندگی یعنی محبت ... محبت یعنی عشق ... عشق یعنی تو ... بگذار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است چه داشته ای که اینگونه مرا طلسم کرده ای من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی تو هوای دلم را با طراوت کردی زمانی که با تو هستم به آسمان به بیکران برواز میکنم پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمیدانم
=================
دوست داشتن مردمی که تو را دوست ندارند ، آسان نیست.
=================
عادت کرده ام کوتاه بنویسم کوتاه بخونم کوتاه حرف بزنم کوتاه نفس بکشم تازگی ها کوتاه زندگی میکنم یا شاید کوتاه بمیرم نمیدانم...
=================
از يحيي بن معاذ پرسيدند به چه توان شناخت كه خداوند از ما راضي است؟ گفت... اگر تو از مقدرات الهي راضي باشي، نشان آن است كه او هم از تو راضي است.
=================
خلق را پنجاه سال به او دعوت کردم... اجابت نکردند ایشان را رها کردم و تنها به سوی او رفتم، دیدم آنان پیش از من بدان جا رسیده بودند...!!
"بایزید بسطامی"
=================
با آدما مثل خودشون نباش خودت باش چون گم میشی اونوقت باید دنبال خودت بگردی
=================
جهان،قرآن مصوّر است وآیه ها درآن به جای اینکه بنشینند، ایستاده اند درخت یک مفهوم است دریا یک مفهوم است جنگل و خاک وابر، خورشید و ماه و گیاه با چشم های عاشق بیا تا جهان را تلاوت کنیم...
=================
از درویشی پرسیدند: جمله ای بگو که درلحظات شادی غمگین ودرلحظات غم شادمان کند گفت بگویید: این لحظات هم خواهد گذشت...!
=================
خدا عشق را مجهول آفرید تاهرکس آن را با خودی خودش تفسیر کند....
=================
گاهي ميتوان همه زندگی را در آغوش گرفت . كافي است تمامِ زندگي ات يك آدم باشد...
=================
عشق یعنی حرفامون تمومی نداشته باشه
=================
عشق یعنی که رفته باشد و بعد حالت از زندگی بهم بخورد
=================
حلاج را برای کشتن بردند. می گفت:«حق، حق، حق، اناالحق.» نقل است که در آن میان درویشی از او پرسید که عشق چیست؟ گفت: «امروز بینی و فردا و پس فردا.» آن روزش بکشتند و دیگر روز بسوختند و سوم روزش به باد بر دادند.
=================
یک عمر در انتظاری تا بیابی آن را که درکت کند و تو را همان گونه که هستی بپذیرد. ...و عاقبت ...در می یابی که او از همان آغاز خودت بوده ای.......!
=================
حقیقت همان دروغی است که بارها و بارها تکرار شده است...