๑۩۞۩๑ گفتگو ๑۩۞۩๑

"با چشمان عاشق بیا تا جهان را تلاوت کنیم"

قهوه چشمانت

سعید -:¦:-
๑۩۞۩๑ گفتگو ๑۩۞۩๑ "با چشمان عاشق بیا تا جهان را تلاوت کنیم"

قهوه چشمانت

اگر عاشق چشم های زنی یا مردی شدی،

بدان تا ابد عاشق همان یک نفری

از من پرسید 

حالا که عاشقش شدی 

بگو ببینم چشمانش چه رنگی بود ؟ 

اما من رنگ چشمانش را نمیدانستم 

من فقط عمق نگاهش را دیده بودم 

عمق نگاهش عشق بود 

گفتم : رنگ عشق 

بچه که بودم 

فکر می کردم 

خدا 

آن بالا بالا هاست 

بعد گفتند که خدا همه جا هست 

اما حالا که 

به چشم های تو خوب نگاه می کنم 

می دانم ماجرا چیست! 

چشمهایت نگارخانه من است 

میکشم نفیس ترین تابلو را 

نگاه خیره تو را.... 

چشم های تو آبی نیست 

وگرنه حتما 

در آنها غرق می شدم 

سیاه نیست 

وگرنه حتما درآنها 

به خواب می رفتم 

سبز نیست 

وگرنه حتما در آنها گم می شدم 

اما 

نه دوست دارم غرق شوم 

نه به خواب بروم 

نه گم شوم 

من دوست دارم 

هر صبح  

در قهوه چشمانت  

رودی از عسل جاری کنم 

و هر غروب 

جرعه ای از آن را بنوشم  

چه عطری دارد قهوه چشمانت  

چشمانت را می نوشم 

از داغی اش می سوزم  

می سوزم و  

می نوشم... 

بانوی چشم قهوه ای من



تاريخ : نهم شهریور ۱۳۹۶ -:¦:- توسط : سعید -:¦:-
.: Weblog Themes By SlideTheme :.